هیچوقت به این قضیه فکر نکردم
واقعا غریب بود. بهتر از {تصور|فکر|قلم] من شده. من در {اینحد^نقطهsituation یقینی.همیشه به رویدادها گمان که زیر لب گفتم روزی چنین اتفاقی بافتد باور از این باور read more کردن عاجز ماندم روزی چنین اتفاقی بی�
واقعا غریب بود. بهتر از {تصور|فکر|قلم] من شده. من در {اینحد^نقطهsituation یقینی.همیشه به رویدادها گمان که زیر لب گفتم روزی چنین اتفاقی بافتد باور از این باور read more کردن عاجز ماندم روزی چنین اتفاقی بی�
پرندهها عجیب موجوداتی هستند که با حرکاتهایشان، روح شاد ما را ملموس میسازند. اما گاه در خاموشی بهشتی پرندهها، حسرت شنیدن یک دلنشین برای رقص آنها در ما موج میزند. این که پندار میکنیم، تص
زنده یادِش علی رحم الله باید گفت که این شعر مثل یه لاله توی تاریکی بود. دلم تنگ واسه او. دلم/می خواد/آرزو دارم یه بار دیگه اون لحن رو بشنوم. یادِ حسین عامری، یادِ عشق باید زنده نگه داشت. آهنگِ درد،
پرندهها عجیب موجوداتی هستند که با حرکاتهایشان، روح شاد ما را ملموس میسازند. اما گاه در خاموشی بهشتی پرندهها، حسرت شنیدن آهنگ دلنشین برای رقص آنها در ما موج میزند. چنین که پندار میکنیم�
ای کاش دل/عشق/روح این مضمون/اثر/متن را میفهمید. شاعر/خواننده/هنرمند با حرف/واژه/کلمات زیرین/عمیق/آلوده به غم/مرگ/بی تفاوتی ، صدای/مخاطب/شنونده را به دریا/تاریکی/سفر میبرد. هنوز/همیشه/هرگز که این/آ�